فراگیری دمکراسی در کشوری استبداد زده


دوران مدرسه برای من پر از تنش بود. آموزگار زن با لباس فرم زیبای سپاه دانش پس از انقلاب با یک ریشوی  شلوار سربازی جایگزین شد. کتاب درسی تعلیمات دینی، برگردان درس عربی هذا اﻟﺒﻘﺮة الجمیل در دوران شاه، اکنون برای ما هذا اﻟﺒﻘﺮة اﻟﻤﻠﻌﻮن شده بود. با چماق خمینی، مشهدمحمدعلی‌حداد  برای خودش کسی شده بود. این چماق، بر سر دانش آموزان هم سن و سال من فرود آمد. آنهایی که در تظاهرات دانش آموزی برای ایرانی بهتر شرکت کرده بودند.
امری که دگرگون نشد. انتخاب مبصر و ناظم مدرسه بود. تنبل ترین، کودن ترین ولی بزرگترین دانش آموز از دید جثه و وزن، به مبصری انتصاب میگردید. وظیفه ایشان، به آماده کردن لیست حاضر و غیاب، بیرون کردن دانش آموزان بهنگام زنگ تفریح خلاصه بود. باج همیشگی من اگر در زمان شاه بخشی از تغدیه رایگانم بود، در زمان خمینی به پرکردن ورق امتحانی مبصر تبدیل شد.
در همان دوران مدرسه، خیلی چیزها آموختم. مهمترینش نبود دمکراسی در جامعه ام بود. و اینکه تا هنگامیکه یک مبصر گردن کلفت بدون انتخاباتی دمکراتیک با شرکت همه دانش آموزان کلاس انتصاب میشود و ناظم در مدارس هست، درکی از دمکراسی در جامعه رشد نخواهد کرد.